چند پرسش و پاسخ مختصر در مورد جمعیتهای کردستان با رفیق شعیب زکریائی
شعیب زکریائی تابستان ١٣٩٤
چندی پیش از طریق یکی از دوستان سوالاتی در بارة جمعیتهائی که پس از انقلاب سال ٥٧ در کردستان تشکیل شدند بدست اینجانب رسید. این سوالات را آقای ا. ب. که در موضوع فوقالذکر تحقیق میکند ارسال داشته بود. آنچه ذیلا میآید، پاراگراف آخر مقدمة ایشان و سپس پاسخهای مختصر اینجانب است به سوالات مطرح شده :
…….
سعی من در این است که به کمک همگی شما و با استفاده از تاریخ شفاهی که در ذهن شماست ناگفتهها و ناشنیدههای جنبش کردستان را دوباره نویسی و ثبت کنم. در این راه دست یاری دراز کردهام به سوی شما تا بتوانم صفحههای گم شدهی تاریخ جنبش کردستان را به دست مخاطبین برسانم. مسیر تکمیل پروژه اینگونه خواهد بود که من چند سوال اساسی را به صورت کتبی برای دوستان میفرستم و در ادامه به صورت شفاهی بحث را در حول همین محور ادامه میدهیم. اولین مرحله از تحقیق را به بخش جمعیتها اختصاص میدهیم.
- در اکثر شهرهای کردستان جمعیتهایی مردمی ایجاد شده بود. ایدهی تشکیل چنین جمعیتهایی خلاقیت خود جنبش کردستان بود یا الگو گرفته از یک طرح اجرا شده در سایر کشورها بود؟
الگوگرفته از هیچ کجا نبود بلکه برآمده از یک مشی آزادیخواهانه، پیشتاز، مردمی و دموکراتیک و غیرسکتاریستی بود که کومهله آنرا نمایندگی میکرد و ستون فقرات آنرا تشکیل میداد. در عین حال باید به این نیز توجه داشت که چنین ایده و چنین حرکتی بدون پشتوانة تاریخی جنبشهای دموکراتیک و چپ و سوسیالیستی در سطح ایران و جهان از یکسو و وجود زمینههای اجتماعی و سیاسی در خود کردستان از سوی دیگر، امکان بروز نمیداشت.
چند روزی پس از قیام ٢٢ بهمن بود که اولین بار رفیق صدیق کمانگر ایدة تشکیل ” جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب” را همراه با ارائة یک متن اولیة اطلاعیة مربوط به اعلام موجودیت جمعیت با اینجانب(شعیب زکریائی) مطرح نمود. پس از یک ادیت مختصر اعلامیه و تشکیل جلسهای با تعدادی دیگر از فعالین چپ مستقل یا مرتبط با کومهله(مظفر محمدی ، محمد نبوی ، مصلح شیخالاسلامی،طاهر حسینی، حبیبالله مرادی و … که اسامی همه را بخاطر ندارم … بدون حساسیت نسبت به وابستگی یا عدم وابستگی این یا آن فرد به این یا آن تشکیلات یا گروه بخصوص، و بدون اینکه رفیق صدیق و من خود را نمایندهی کومهله اعلام کنیم و ….)، جمعیت مزبور با استقرار اعضای اولیه در ساختمان متعلق به جمعیت معلمان، موجودیت یافت.
فکر میکنم پس از تشکیل “جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب” سنندج بود که در سایر شهرهای کردستان نیز جمعیتهائی با همین محتوا و ماهیت اما با اسامی کم و بیش متفاوت و با عناوین کردی تشکیل شدند.
- رابطهی احزاب سیاسی با این جمعیتها چگونه بود؟ آیا نگاهی از بالا به پایین از سوی احزاب اعمال میشد یا یک توازن برقرار بود.
تشکیل این جمعیتها بر اساس توافق و قرارداد بین سازمانها و احزاب نبود بلکه متکی و مبتنی بر شرایط خودویژهای بود که در آن کومهله ستون اصلی یک جریان آزادیخواه چپ و سوسیالیست در کردستان را تشکیل میداد که بر خلاف دیگر جریانات چپ(چریک فدایی و پیکار و غیره)از تعصب حزبی و تعقیب منافع فرقهای مافوق مردمی بری بود و در برابر احزاب راست(حزب دموکرات و حزب توده و …)نمایندهی تداوم انقلاب و آرمانهای اصیل مردم بپاخاسته و آزادیخواه بود. این ستون اصلی با این خصوصیات که در وجود و رفتار و کردار و گفتار انسانهای مبارز شناختهشدهای در سراسر کردستان نمود یافته بود، تمام مبارزین “مدافع آزادی و انقلاب” را که حاضر نبودند در برابر هیچ جریان مرتجع و سرکوبگر و ضدانقلابی ـ از فاشیسم اسلامی مرکزی گرفته تا مرتجعین محلی و غیره ـ سر خم کنند بدون هیچ اما و اگری بدور خود جمع کرد.
لازم به ذکر است که در سراسر کردستان به جز چند نفر انگشتشمار از سازمانهای دیگر، هیچکس به جمعیتهای مزبور نپیوست(که آن هم بعنوان فرد خود بود نه نمایندة سازمان مربوطه). در جمعیت سنندج دو سه جوان مرتبط با حزب توده نیز به مقر ما آمد و شد داشتند که پس از چندی وابستگیشان به حزب مزبور معلوم شد؛ در نتیجه بدون اینکه اصطکاک حادی پیش بیاید، عذرشان خواسته شد(خود نیز فهمیدند که نمیشود دو دوزه بازی کرد و جمعیت ما جای آنها نیست).
بدین ترتیب اگرچه برخی از کسانی که به این جمعیتها پیوستند را نمیتوان در عداد آنهائی شمرد که حاصل مستقیم فعالیت ترویجی و تشکیلاتی شبکههای کومهله بودهباشند، با اینحال عملا این جمعیتها همچون تشکیلات علنی کومهله عرض اندام کردند. صحت این ادعا را از این واقعیت هم میتوان دریافت که پس از حملة نظامی رژیم به کردستان در مرداد ٥٨ تمامی آنهائی که بعد از خاتمة کار جمعیتها به مبارزه ادامه دادند، خود را در صفوف کومهله یافتند(بجز چند نفری که پیشتر عضو سازمانهائی غیر از کومهله بودند).
- هر حرکت اجتماعی و سیاسی یک خواست را نمایندگی میکند و آرزویی دارد. جمعیتهای تشکیل شده در کردستان چه خواستی را پیگیری میکردند و آیا توانستند به خواستههای خود نزدیک شوند؟
همانطور که پیشتر گفتم، جوهر خواستی را که جمعیتها( و یادمان نرود کومهله همچون ستون اصلی آن) پیگیری میکردند میتوان در همان عبارت “دفاع از آزادی و انقلاب” خلاصه کرد. از این لحاظ اگر واقعیات و اتفاقات پس از قیام را در کردستان مرور کنیم، خواهیم دید که پاسخ به سوال شما کاملا مثبت است. تمام تقلاها و دسیسههای رژیم اسلامی و همدستان و هواداران محلی آن(جریان مذهبی به رهبری مفتیزاده و …) برای استقرار رژیم مذهبی در کردستان ناکام ماند؛ توطئهچینیها و اقدامات اربابان زمیندار علیه دهقانان به شکست انجامید؛ زنان هر روز بیش از پیش به فعالیتهای سیاسی و سازمانی روی میآوردند؛ هیچکس به هیچ کارگر و زحمتکشی نمیتوانست زور بگوید و آنها در هرگونه فعالیت سیاسی و تشکیلاتی و صنفی آزاد بودند. و بطور خلاصه کردستان آزادترین منطقة ایران بود. لشکرکشی رژیم اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ برای خط پایان کشیدن بر این دستاوردها گویای همه چیز است.
- هر تشکل، گروه و دستهای بنا به اهداف و خواستهای خود مجموعهای از کنشها و واکنشها را انجام میدهد. جمعیت (جمعیتی که در آن فعال بودید) برای دستیابی به اهداف خود چه فعالیتی داشت؟
فعالیت آن علنی، مدنی و متکی بر پشتیبانی مردم زحمتکش و آزادیخواه و در دفاع با تمام وجود و تا پای جان از آزادیهای بدستآمده بود. اقدامات مسلحانة آن نیز کاملا جنبة دفاعی داشت(در برابر دستاندازی پادگان ارتش، دار و دستههای مسلح مالکین زمین، تهدیدات و اقدامات مسلحانة باندهای مسلح مفتیزاده و صفدری آخوند رژیم اسلامی، تهدیدات مسلحانة نیروهای قیادة موقت که پس از رژیم شاه به عامل رژیم اسلامی تبدیل شده بودند و …). پخش اعلامیههای افشاگرانه و فراخواندهنده(که در مقر جمعیت نوشته و تهیه و تکثیر میشد)، گردهمایی و تظاهرات تودهای(تا سرحد امکان با همکاری سازمان چریکهای فدایی) از شیوههای مداوم و موثر فعالیت سیاسی جمعیت بود(از جمله فراخوان و سازماندهی راهپیمائی اعتراضی بسوی مریوان). ایجاد کمیتههای گوناگون در رابطه با عرصههای مختلف طبقاتی و اجتماعی(کارگران، دهقانان، زنان و….)یکی از انواع تقسیمکارهای درونی جمعیت بود. مقر جمعیت همیشه بروی همه کس باز بود و همة فعالین جمعیت در هر سطحی برای هر مراجعهکنندهای قابل دسترس بودند.
- این جمعیتها به چه شیوهای اداره میشدند؟ شیوههای دموکراتیک بر این جمعیتها حکم فرما بود یا نخبهها در ادارهی امور نقش تعیین کننده داشتند؟
از آنجا که این جمعیتها ـ مبتنی بر خط چپ و سوسیالیستی و آزادیخواهانة کومهله ـ هیچ منافع ویژة مافوق مردم برای خود تعقیب نمیکردند، بنابراین مناسبات درونی و مدیریتی آن نیز در منتها درجه دموکراتیک و رفیقانه بود. فکر نمیکنم هرگز کسی در هیچ جا ـ چه آن چند ماهی که جمعیتها در قید حیات و فعالیت بودند چه بعدها ـ از این بابت لب به شکایت گشوده باشد. قرارگرفتن در هر موقعیتی، داوطلبانه و بر اساس مقبولیت معنوی وسیاسی و لیاقت و توان فردی بود. دوران فعالیت جمعیتها دوران ویژهای بود که وجدان انسانی، آزادیخواهانه و اجتماعا مسئول بخش پیشتاز جنبش تودهها، همچون اساسنامهای نانوشته عمل میکرد بنحوی که بدون هیچ قرار و مدار و تحمیل “از بالا” برای هر فراخوان “مرکزیت” و هر کمپین جمعیت، به اندازة لازم نیرو جمع میشد.
مدتی قبل از یورش رژیم اسلامی به کردستان، اقداماتی برای تمرکزیابی و هماهنگی سراسری همة جمعیتها آغاز شد که به دلیل حملة رژیم به سرانجام نرسید.
- جمعیتها در ادارهی شهرهای کردستان قدرتی اجرایی در دست داشتند و یا در بخش خدمات چه کمکی به زندگی شهرها میکردند؟
با توجه به اینکه هنوز مسالة حاکمیت در کردستان حل نشده بود، دغدغة اصلی جمعیتها(و کومهله)مقابله با توطئهگریهای رژیم اسلامی مرکزی و همدستان مرتجع و ضدمردمی آن در کردستان بود و در بخش خدمات همچنان ادارات دولتی موجود بکار خود ادامه میدادند. تاثیر گذار مستقیم بر خدمات، شوراهای شهرها بودند که خواه با رای مستقیم مردم(شورای شهر سنندج) و خواه با تایید مردم پدید آمده بودند که آنها هم به دلیل نداشتن بودجهای از طرف دولت مرکزی توان بسیار محدودی داشتند. خدمات اصلی جمعیت عمدتا مواقع “غیرعادی” و بحرانیای بود که مردم مثلا از لحاظ تامین مواد غذائی با مشکل مبرم روبرو میشدند(کوچ مردم مریوان، راهپیمائی تودهای بسوی مریوان، ارسال کمکهای پزشکی و غذائی برای مردم ترکمنصحرا و …).
شایان ذکر است که در بهار سال ٥٨ تعدادی از متخصصین اقتصادی، پزشکی و آموزشی چپ و ترقیخواه با طرحهائی نسبتا آمادهشده به کردستان آمدند و کومهله و جمعیتها با تمام وجود حاضر به همکاری با آنها بودند(من خود همراه رفقائی همة درها را زدم تا در سنندج مطب مناسبی برای تعدادی از پزشکان آنها پیدا کنیم)؛ در این رابطه جلسهای هم در مهاباد با شرکت ما و حزب دموکرات و نمایندگانی از جمع مزبور تشکیل شد(یادم نیست آیا از جانب چریکهای فدایی و دیگران نمایندگانی حضور داشتند یا خیر). اما در همان جلسه با توجه به سخنان و عکسالعملهای نمایندگان حزب دموکرات معلوم شد که حزب مزبور با چنین برنامهای که متکی بر نیرو و ابتکار تودهای و فراحزبی است سر موافقت ندارد. در نتیجه پیگیری این برنامه معوق ماند تا اینکه حملة رژیم اسلامی به کردستان آنرا بطور کلی از دستور خارج کرد.
- به نظر شما، این جمعیتها توانستند در طول حیات هرچند کوتاه خود تاثیری بر جامعهی کردستان بگذارند؟
فکر میکنم پاسخ این پرسش شما را در جواب سوال سوم داده باشم. پاسخ مثبت است. این مبارزه امری حیاتی در حفظ آزادی بود.