Category Archives: View

كربلا، “يك اورانيوم غنيی شده برای قوت و قدرت شيعه “–نوشته از شمس الدین  امانتی

به گزارش صدا و سیمای رژیم اسلامی، “همزمان با نخستین جمعه محرم امسال، سیزدهمین همایش شیرخوارگان حسینی در ایران و 40 کشور جهان از روز جمعه 24 مهر 1394 برگزار خواهد شد. برطبق اظهارات “داوود منافی‌پور”، دبیر مجمع جهانی حضرت علی اصغر، “این مجمع یک سازمان مردم نهاد و غیر انتفاعی مذهبی است که در سال 1383 برای برگزاری همایش شیرخوارگان حسینی تأسیس گردیده است، که با واقعه خوانی ماجرای شهادت حضرت علی اصغر علاوه بر عزاداری و سوگ، سعی در اثبات حقانیت عاشورا به جهانیان داریم و با سند مظلومیت کوچکترین سرباز حسینی در ماجرای کربلا به این حقانیت، تاکید می کنیم.”

“داوود منافی”، درباره شكل‌گيری حركت جهانی شيرخوارگان حسينی می گويد: “ايده‌اش آسمانی بود و بعد از اينكه با دوستان اين مسئله را در ميان گذاشتم تصميم گرفتيم كه اين حركت را آغاز كنيم. هم اکنون سیزدهمین همایش شیرخوارگان حسینی در 40 کشور از جمله پاکستان،‌ عراق، کویت، عربستان، بحرین، امارات، لبنان، افغانستان، ترکیه، عمان، قطر، یمن، آمریکا، هند، نیجریه، اوگاندا، تانزانیا، بورکینافاسو، سنگال، کامرون، آلمان، شیلی و فرانسه برگزار خواهد ‌شد.”

وی افزود: “خداوند در قرآن در آيه 9 سوره تكوير، به كشته‌ شدن اعتراض می‌كند. ‌شأن نزول اين آيه برای فرزندان كفار است كه زنده به‌گور می‌شدند. خداوند صدای اعتراض خود را در قرآن بلند می‌كند و می‌گويد: “به چه گناهی كشته شد؟”، حال فرزند نوه رسول خدا به اين وضع به شهادت رسيده است. فكر نمی‌كنيدكه صدای اعتراض خدا بلند‌تر بشود؟”

 از منظر این دبیر بزله گو اسم این داستان فکاهی، “درد خدا است” که قرار است در اين مجمع،  صدای اين”درد خدا”را از کانال شیرخوارگان حسینی، به گوش جهانيان برسانند.

آیا در این همایش، علاوه بر انعکاس و داد خواهی برای خداوند مسلمانان، برای مادران و کودکانی که روزانه مورد تجاوز گروەهای مسلمان، خدا پرست و به غایت خونخوار امثال داعش، القاعدە، بوکوحرام و دیگرجانیان اسلامی، قرار می گیرند و بعدآ سرشان را با شمشیر در ملاء عام از بدنشان جدا میکنند نیز دادخواهی خواهد شد؟

آیا این نقل قول معروف، “بأی ذنب قتلت”خداوند مسلمانان در قرآن و در آيه ٩ سوره تكوير، که به كشته‌ شدن کودکان کفار”اعتراض”می کند، شامل حال قربانیان این جنایتکاران خواهد شد؟ بشریت آزادیخواه و سکولار به آیه قرآن شما و به دادخواهی آن اساسآ بی باور است و آنرا بخشی از خرافە فکری و ایدئولوژیکی برای توجیە مناسبات ظالمانه اقتصادی کنونی و استثمار اکثریت جامعە توسط اقلیت کوچک و خونخوار می داند. مردم زحمتکش و ستمدیده دادخواهی و صدای اعتراض خود را در رابطه با اعدام، سرکوب و کشتار های روزانه توسط سربازان صاحب زمان شما، مأمور در دستگاه های امنیتی رژیم اسلامی را به اطلاع مردمان شریف و آزادیخواه در جهان خواهند رساند.

شستشوی مغزی کودکان در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی، با خرافات مذهبی از همان روز اول تولدشان تحت لوای”عاشورای حسینی”، با پوشاندن لباس هائی به رنگ سبز و سفید و ناظر بر چگونگی استفاده از الات قتاله ای مانند، زنجیر و قمه، همزمان با سینه زنی و عزاداری همراه با گریه و زاری به مناسبت های گوناگون از جمله واقعه کربلا در توسل به‌ علی اصغر 6 ماهه و …. . متأسفانه آشنا خواهند شد. مابەازاء این نظاره گری در میان این کودکان به نوعی از پدیده کودک آزاری و خشونت پروری تحت لوای”ایده آسمانی”تبدیل خواهد شد، به نحوی که بیشترین هزینه از صدمات روحی و جسمی ناشی از این داستان های غم انگیز و تراتژی های ساخته و پرداخته ذهن معیوب و تفکر ارتجاعی آخوند های ریز و درشت را کودکان، نوجوانان و جوانان پرداخت خواهند کرد.

پیامدهای این پدیده ارتجاعی علاوه بر اعمال سیاست بر مبنای فریب، در دراز مدت زمینه ای خواهد شد، برای اعمال خشونت توسط قربانیان این نوع از تفکر ارتجاعی-مذهبی حاکمان اسلامی، در کشورهائی که سیاست بر مبنای دین و شریعت اسلام حاکم است.

مبلغین و نوحه سرایان در حسینیە ها و مساجد رژیم اسلامی، به زعم خود سعی در اثبات و حقانیت بخشیدن واقعه عاشورا به جهانیان و “پیروزی خون بر شمشیر” را از کانال کودکان شیر خوار در مراسم هائی به مناسبت جنگ خونین کربلا را دارند. این در حالی است که روزانه “داعش” این نماینده و وارث بی چون چرای اسلام ناب محمدی، با شمشیر سر کودکان بی دفاع را از بدنشان جدا میکنند و متقابلآ نیرو های رژیم اسلامی در ایران، لبنان، عراق، سوریه و …. . تحت لوای دفاع از اسلام و تشیع، به کمک نمایندگان و وارثان فکری واقعی کُشت و کُشتار کربلا در عراق توسط آخوند سیستانی، مقتدا صدر و امثال مالکی در زادگاه علی اصغر 6 ماهه، روزانه ده ها کودک شیر خوار را به قتل میرسانند تا به جهانیان ثابت کنند که ادامه دهندگان و وارثان فجایع کربلا از چه ظرفیتی برای قصاص برخورداراند.

در ایران تحت حاکمیت رژیم اسلامی، از همان اولین هفته اول ماه محرم، شیرخوارگان معصوم را سراپا در لباسی سبز که طبق اظهارات: “داود منافی”، “امسال حدود 50ميليون تومان هزينه لباس‌ها شده است”، پوشانده و در سازمانی تحت نام: “مجمع جهانی حضرت علی اصغر”، گرد هم آورده اند تا به گفته، دبیر این مجمع ارتجاعی: “اولين جمعه محرم مادران می‌شوند شبيه رباب و شيرخوارگان شبيه علی اصغر 6 ماهه.”، (رباب مادر علی اصغر و یکی از 5 نفر از زنان حسین، امام سوم شیعیان بود).

این تراتژی همچنان ادامه دارد و مابەازاء این فرهنگ مخرب، غیر علمی، غیر انسانی و ضد اجتماعی تحت لوای این،”مجمع …”و پوشش لباس سبز رنگ و بست نشستن اجباری این شیرخوارگان در پای منبر روزه خوانان در حسینیه ها و مساجد، با روی کار آمدن متفکران مرتجع و پیروان کشته شدگان در صحرای کربلا، بعد از گذشت چندین قرن در قامت رژیم اسلامی، از همان آغاز بر سر کار آمدنشان حجاب اسلامی را به زور اسلحه و اسید پاشی به سر و صورت زنانی که حجاب مورد نظر آنها را رعایت نکرده بودند، به قانون تبدیل شد و به این ترتیب دست مأموران امر به معروف و نهی از منکر را در کوچه و بازار باز گذاشت تا به زعم خود به کسانی که حجاب اسلامی را رعایت نکنند برخورد، دستگیر و مجازات کنند.

به گزارش همشهری آنلاین، “داود منافی”دبیر و بنیانگذار مجمع جهانی حضرت علی اصغر6 ماهه: می گويد” كربلا – بلاتشبيه – يك اورانيوم غنيی شده برای قوت و قدرت شيعه است و حضرت‌ علی اصغر جايگاه آزاد‌ سازی‌ اين اورانيوم و به منصه ظهور رساندن قدرت كربلا.”، این اظهارات دبیر “مجمع جهانی حضرت علی اصغر 6 ماهه”در نوع خود بی نظیر و در عین حال فکاهی است، زیرا این نوع از شبیه سازی از این حضرت 6 ماهه در راستای خرافاتی است که قرار است مادران شیرخوارگان به دنبال “نذرنامه” و گهواره گردانی همه يكصدا تكرار ‌كنند: “يا صاحب‌الزمان! فرزندم را نذر ياری قيام تو می‌كنم؛ او را برای ظهور نزديكت برگزين و حفظ‌ كن!”

شنیدن و خواندن این خرافات دردناک و چندش آور است، مضافآ اگر پای شیرخوارگان و زنان ستمکش کە در قوانین اسلامی به عنوان نصف مرد محسوب میشوند در میان باشد.

یقینآ همه شما بارها و بارها فیلم و عکس مادرانی را که در حال اشک ریختن به هنگامی که فرزند شیرخوارشان در هراس و دلهره از جمعیت گریان با فریاد های دلخراش “یا حسین”، که در بغلش به خواب رفته را مشاهده کرده اید، که چگونه و تحت چه شرایط اسفباری، قرار است دعای مادرش مستجاب شود، تا بچه اش را در راه صاحب الزمان نذر کند!؟

این خرافه پراکنی رژیم اسلامی، یقینآ ره بجائی نخواهد برد. در دنیای واقعی کدام مادری را میتوان یافت که آرزو کند طفل شیر خواره اش را قلبآ “نذر یاری قیام صاحب الزمان کند”؟ علاوه بر توهمات نذر و نیاز. کدامین جهاد، کدام صاحب الزمانی و کدامین قیام؟ مگر نه اینکه خمینی فرمان قیام نیمه و نا تمام حسین و فرزند 6 ماه اش علی اصغر، برای فتح کربلا را صادر کرد و بعد از 8 سال جنگ، کشت و کشتار و خون ریزی نزدیک به یک میلیون انسان از دو طرف همراه با دیکتاتور بغداد کە ایشان نیز از اسلام کمک دریافت میکرد، سرآنجام “جام زهر” را سرکشید و هیچگاه جاده منتهی به کربلا را نه تنها فتح نکرد، بلکه ده ها هزار تن از نو جوانان و جوانان را در میادین جنگ ایران و عراق ، بر روی مین فرستاد تا در بهشت پوشالی و وعدە دادە شدە اسلام و خود او و دارو دسته اش همراه با حوریان بهشتی به علی اصغر 6 ماهه و پدرش ملحق شوند!

والدین کودکان گرسنه، کودکان کار خیابانی، کارتن خوابها و کودکان بی سرپرستی که برای سیر کردن شکم خود در دام مافیای مواد مخدر سپاه پاسداران گرفتار شده اند در این قیام واهی به فرماندهی”صاحب زمان” شریک امامان، واعظان و روزە خوانان رژیم اسلامی حاکم بر ایران نبوده و نخواهند شد. این همایش و این خرافات ارزانی صاحبان و سازماندهندگان آن باد . مسیر رهایی از جهل و خرافە مذهبی حاکم بر ایران از کانال عبور از رژیم سرمایه داری اسلامی و بە گورسپردن آن می گذرد.

دوشنبه 27 مهر 1394

چند پرسش‌ و پاسخ مختصر در مورد جمعیت‌های کردستان با رفیق شعیب زکریائی

شعیب زکریائی       تابستان  ١٣٩٤

چندی پیش از طریق یکی از دوستان سوالاتی در بارة جمعیت‌هائی که پس از انقلاب سال ٥٧ در کردستان تشکیل شدند بدست اینجانب رسید. این سوالات را آقای ا. ب. که در موضوع فوق‌الذکر تحقیق میکند ارسال داشته بود. آنچه ذیلا می‌آید، پاراگراف آخر مقدمة ایشان  و سپس پاسخهای مختصر اینجانب است به سوالات مطرح شده :

…….

سعی من در این است که به کمک همگی شما و با استفاده از تاریخ شفاهی که در ذهن شماست ناگفته‌ها و ناشنیده‌های جنبش کردستان را دوباره نویسی و ثبت کنم. در این راه دست یاری دراز کرده‌ام به سوی شما تا بتوانم صفحه‌های گم شده‌ی تاریخ جنبش کردستان را به دست مخاطبین برسانم. مسیر تکمیل پروژه این‌گونه خواهد بود که من چند سوال اساسی را به صورت کتبی برای دوستان می‌فرستم و در ادامه به صورت شفاهی بحث را در حول همین محور ادامه می‌دهیم. اولین مرحله از تحقیق را به بخش جمعیت‌ها اختصاص می‌دهیم.

  • در اکثر شهر‌های کردستان جمعیت‌هایی مردمی ایجاد شده بود. ایده‌ی تشکیل چنین جمعیت‌هایی خلاقیت خود جنبش کردستان بود یا الگو گرفته از یک طرح اجرا شده در سایر کشورها بود؟

               الگوگرفته از هیچ کجا نبود  بلکه برآمده از یک مشی آزادیخواهانه، پیشتاز، مردمی و دموکراتیک و غیرسکتاریستی بود که کومه‌له آنرا    نمایندگی میکرد و ستون فقرات آنرا تشکیل میداد. در عین حال باید به این نیز توجه داشت که چنین ایده و چنین حرکتی بدون پشتوانة تاریخی جنبشهای دموکراتیک و چپ و سوسیالیستی در سطح ایران و جهان از یکسو و وجود زمینه‌های اجتماعی و سیاسی در خود کردستان از سوی دیگر، امکان بروز نمیداشت.

چند روزی پس از قیام ٢٢ بهمن بود که اولین بار رفیق صدیق کمانگر ایدة تشکیل ” جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب”  را همراه با ارائة یک متن اولیة اطلاعیة مربوط به اعلام موجودیت جمعیت با اینجانب(شعیب زکریائی) مطرح نمود. پس از یک ادیت مختصر اعلامیه و تشکیل جلسه‌ای با تعدادی دیگر از فعالین چپ مستقل یا مرتبط با کومه‌له(مظفر محمدی ، محمد نبوی ، مصلح شیخ‌الاسلامی،طاهر حسینی، حبیب‌الله مرادی و … که اسامی همه را بخاطر ندارم …  بدون حساسیت نسبت به وابستگی یا عدم وابستگی این یا آن فرد به این یا آن تشکیلات یا گروه بخصوص، و بدون اینکه رفیق صدیق و من خود را نماینده‌ی کومه‌له اعلام کنیم و ….)، جمعیت مزبور با استقرار اعضای اولیه در ساختمان متعلق به جمعیت معلمان، موجودیت یافت.

فکر میکنم پس از تشکیل “جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب” سنندج بود که در سایر شهرهای کردستان نیز جمعیت‌هائی با همین محتوا و ماهیت اما با اسامی کم و بیش متفاوت و با عناوین کردی تشکیل شدند.

  • رابطه‌ی احزاب سیاسی با این جمعیت‌ها چگونه بود؟ آیا نگاهی از بالا به پایین از سوی احزاب اعمال می‌شد یا یک توازن برقرار بود.

     تشکیل این جمعیتها بر اساس توافق و قرارداد بین سازمانها و احزاب نبود بلکه متکی و مبتنی بر شرایط خودویژه‌ای بود که در آن کومه‌له ستون اصلی یک جریان آزادیخواه چپ و سوسیالیست در کردستان را تشکیل میداد که بر خلاف دیگر جریانات چپ(چریک فدایی و پیکار و غیره)از تعصب حزبی و تعقیب منافع فرقه‌ای مافوق مردمی بری بود و در برابر احزاب راست(حزب دموکرات و حزب توده و …)نماینده‌ی تداوم انقلاب و آرمانهای اصیل مردم بپاخاسته و آزادیخواه بود. این ستون اصلی با این خصوصیات که در وجود و رفتار و کردار و گفتار انسانهای مبارز شناخته‌شده‌ای در سراسر کردستان نمود یافته بود، تمام مبارزین “مدافع آزادی و انقلاب” را که حاضر نبودند در برابر هیچ جریان مرتجع و سرکوبگر و ضدانقلابی ـ از فاشیسم اسلامی مرکزی گرفته تا مرتجعین محلی و غیره ـ سر خم کنند بدون هیچ اما و اگری بدور خود جمع کرد.

                لازم به ذکر است که در سراسر کردستان به جز چند نفر انگشت‌شمار از سازمانهای دیگر، هیچکس به جمعیت‌های مزبور نپیوست(که آن هم   بعنوان فرد خود بود نه نمایندة سازمان مربوطه). در جمعیت سنندج دو سه جوان مرتبط با حزب توده نیز به مقر ما آمد و شد داشتند که پس از چندی  وابستگی‌شان به حزب مزبور معلوم شد؛ در نتیجه بدون اینکه اصطکاک حادی پیش بیاید، عذرشان خواسته شد(خود نیز فهمیدند که نمیشود دو دوزه بازی کرد و جمعیت ما جای آنها نیست).

             بدین ترتیب اگرچه برخی از کسانی که به این جمعیتها پیوستند را نمی‌توان در عداد آنهائی شمرد که حاصل مستقیم فعالیت ترویجی و تشکیلاتی شبکه‌های کومه‌له بوده‌باشند، با اینحال عملا این جمعیتها همچون تشکیلات علنی کومه‌له عرض اندام کردند. صحت این ادعا را از این واقعیت هم میتوان دریافت که پس از حملة نظامی رژیم به کردستان در مرداد ٥٨ تمامی آنهائی که بعد از خاتمة کار جمعیتها به مبارزه ادامه دادند، خود را در صفوف کومه‌له یافتند(بجز چند نفری که پیشتر عضو سازمانهائی غیر از کومه‌له بودند).

  • هر حرکت اجتماعی و سیاسی یک خواست را نمایندگی می‌کند و آرزویی دارد. جمعیت‌های تشکیل شده در کردستان چه خواستی را پیگیری می‌کردند و آیا توانستند به خواسته‌های خود نزدیک شوند؟

       همانطور که پیش‌تر گفتم، جوهر خواستی را که جمعیت‌ها( و یادمان نرود کومه‌له همچون ستون اصلی آن) پیگیری میکردند میتوان در همان عبارت “دفاع از آزادی و انقلاب” خلاصه کرد. از این لحاظ اگر واقعیات و اتفاقات پس از قیام را در کردستان مرور کنیم، خواهیم دید که پاسخ به سوال شما کاملا مثبت است. تمام تقلاها و دسیسه‌های رژیم اسلامی و همدستان و هواداران محلی آن(جریان مذهبی به رهبری مفتی‌زاده و …) برای استقرار رژیم مذهبی در کردستان ناکام ماند؛ توطئه‌چینی‌ها و اقدامات اربابان زمیندار علیه دهقانان به شکست انجامید؛ زنان هر روز بیش از پیش به فعالیت‌های سیاسی و سازمانی روی می‌آوردند؛ هیچکس به هیچ کارگر و زحمتکشی نمیتوانست زور بگوید و آنها در هرگونه فعالیت سیاسی و تشکیلاتی و صنفی آزاد بودند. و بطور خلاصه کردستان آزادترین منطقة ایران بود. لشکرکشی رژیم اسلامی به کردستان در ٢٨ مرداد سال ١٣٥٨ برای خط پایان کشیدن بر این دستاوردها گویای همه چیز است.

  • هر تشکل، گروه و دسته‌ای بنا به اهداف و خواست‌های خود مجموعه‌ای از کنش‌ها و واکنش‌ها را انجام می‌دهد. جمعیت (جمعیتی که در آن فعال بودید) برای دست‌یابی به اهداف خود چه فعالیتی داشت؟

      فعالیت آن علنی، مدنی و متکی بر پشتیبانی مردم زحمتکش و آزادیخواه و در دفاع با تمام وجود و تا پای جان از آزادیهای بدست‌آمده بود. اقدامات مسلحانة آن نیز کاملا جنبة دفاعی داشت(در برابر دست‌اندازی پادگان ارتش، دار و دسته‌های مسلح مالکین زمین، تهدیدات و اقدامات مسلحانة باندهای مسلح مفتی‌زاده و صفدری آخوند رژیم اسلامی، تهدیدات مسلحانة نیروهای قیادة موقت که پس از رژیم شاه به عامل رژیم اسلامی تبدیل شده بودند و …). پخش اعلامیه‌های افشاگرانه و فراخوان‌دهنده(که در مقر جمعیت نوشته و تهیه و تکثیر میشد)، گردهمایی و تظاهرات توده‌ای(تا سرحد امکان با همکاری سازمان چریک‌های فدایی) از شیوه‌های مداوم و موثر فعالیت سیاسی جمعیت بود(از جمله فراخوان و سازماندهی راه‌پیمائی اعتراضی بسوی مریوان). ایجاد کمیته‌های گوناگون در رابطه با عرصه‌های مختلف طبقاتی و اجتماعی(کارگران، دهقانان، زنان و….)یکی از انواع تقسیم‌کارهای درونی جمعیت بود. مقر جمعیت همیشه بروی همه کس باز بود و همة فعالین جمعیت در هر سطحی برای هر مراجعه‌کننده‌ای قابل دسترس بودند.

  • ‌این جمعیت‌ها به چه شیوه‌ای اداره می‌شدند؟ شیوه‌های دموکراتیک بر این جمعیت‌ها حکم فرما بود یا نخبه‌ها در اداره‌ی امور نقش تعیین کننده داشتند؟

            از آنجا که این جمعیت‌ها ـ مبتنی بر خط چپ و سوسیالیستی و آزادیخواهانة کومه‌له ـ هیچ منافع ویژة مافوق مردم برای خود تعقیب نمیکردند، بنابراین مناسبات درونی و مدیریتی آن نیز در منتها درجه دموکراتیک و رفیقانه بود. فکر نمیکنم هرگز کسی در هیچ جا ـ چه آن چند ماهی که جمعیت‌ها در قید حیات و فعالیت بودند چه بعدها ـ از این بابت لب به شکایت گشوده باشد. قرارگرفتن در هر موقعیتی، داوطلبانه و بر اساس مقبولیت معنوی وسیاسی و لیاقت و توان فردی بود. دوران فعالیت جمعیت‌ها دوران ویژه‌ای بود که وجدان انسانی، آزادیخواهانه و اجتماعا مسئول بخش پیشتاز جنبش توده‌ها، همچون اساسنامه‌ای نانوشته عمل میکرد بنحوی که بدون هیچ قرار و مدار و تحمیل “از بالا” برای هر فراخوان “مرکزیت” و هر کمپین جمعیت، به اندازة لازم نیرو جمع میشد.

مدتی قبل از یورش رژیم اسلامی به کردستان، اقداماتی برای تمرکزیابی و هماهنگی سراسری همة جمعیت‌ها آغاز شد که به دلیل حملة رژیم به سرانجام نرسید.

  • جمعیت‌ها در اداره‌ی شهرهای کردستان قدرتی اجرایی در دست داشتند و یا در بخش خدمات چه کمکی به زندگی شهرها می‌کردند؟

      با توجه به اینکه هنوز مسالة حاکمیت در کردستان حل نشده بود، دغدغة اصلی جمعیت‌ها(و کومه‌له)مقابله با توطئه‌گریهای رژیم اسلامی مرکزی و همدستان مرتجع و ضدمردمی آن در کردستان بود و در بخش خدمات همچنان ادارات دولتی موجود بکار خود ادامه میدادند. تاثیر گذار مستقیم بر خدمات، شوراهای شهرها بودند که خواه با رای مستقیم مردم(شورای شهر سنندج) و خواه با تایید مردم پدید آمده بودند که آنها هم به دلیل نداشتن بودجه‌ای از طرف دولت مرکزی توان بسیار محدودی داشتند. خدمات اصلی جمعیت عمدتا مواقع “غیرعادی” و بحرانی‌ای بود که مردم مثلا از لحاظ تامین مواد غذائی با مشکل مبرم روبرو میشدند(کوچ مردم مریوان، راه‌پیمائی توده‌ای بسوی مریوان، ارسال کمک‌های پزشکی و غذائی برای مردم ترکمن‌صحرا و …).

       شایان ذکر است که در بهار سال ٥٨ تعدادی از متخصصین اقتصادی، پزشکی و آموزشی چپ و ترقی‌خواه با طرحهائی نسبتا آماده‌شده به کردستان آمدند و کومه‌له و جمعیتها با تمام وجود حاضر به همکاری با آنها بودند(من خود همراه رفقائی همة درها را زدم تا در سنندج مطب مناسبی برای تعدادی از پزشکان آنها پیدا کنیم)؛ در این رابطه جلسه‌ای هم در مهاباد با شرکت ما و حزب دموکرات و  نمایندگانی از جمع مزبور تشکیل شد(یادم نیست آیا از جانب چریکهای فدایی و دیگران نمایندگانی حضور داشتند یا خیر). اما در همان جلسه با توجه به سخنان و عکس‌العمل‌های نمایندگان حزب دموکرات معلوم شد که حزب مزبور با چنین برنامه‌ای که متکی بر نیرو و ابتکار توده‌ای و فراحزبی است سر موافقت ندارد. در نتیجه پیگیری این برنامه معوق ماند تا اینکه حملة رژیم اسلامی به کردستان آنرا بطور کلی از دستور خارج کرد.

  • به نظر شما، این جمعیت‌ها توانستند در طول حیات هرچند کوتاه خود تاثیری بر جامعه‌ی کردستان بگذارند؟

     فکر می‌کنم پاسخ این پرسش شما را در جواب سوال سوم داده باشم. پاسخ مثبت است. این مبارزه امری حیاتی در حفظ آزادی بود.

 

لەسەرەتای وتووێژەکەدا ئەگەر چی پێویست بەناساندنی هاورێ حەبیب ناکات،تەنیا ئەوەندە دەڵێم کە کاک حەبیب ئەو دەم ئەندام ئەندامی کومیتەی ناوەندی کۆمەڵە،بەرپرسی کومیتەی ناوچەی سنە  و بەرپرسی نیزامی ناوچەی سنە بوە.-فارۆق نەقشی-

gordanshwan